رویداد ازدواجی عید غدیر + ویدئو

راهپیمایی غدیرموسسه رسانه‌ای حامین در راستای ترویج فرهنگ ازدواج آسان با حضور در مهمانی ۱۰ کیلومتری عید بزرگ غدیر تهران  سفره عقدی را برپا کرد که مورد توجه مردم و اصحاب رسانه قرار گرفت. از همین رو در ادامه به روایت میدانی که خبرگزاری مهر آن را منتشر کرده است، می‌پردازیم.

میان جمعیت و شلوغی بازی‌های کودکان، صدایی از دور به گوشم رسید: «خانم! آقای امیررضا از شما خواستگاری کرد، جواب بله را می‌دهید؟» صدای کف و سوت جمعیت به آسمان رسید. بله. مراسم خواستگاری بود و تا به نزدیکی صدا برسم، عروس و داماد را پای سفره عقد نشانده بودند.

حدوداً هشت دقیقه تا اذان زمان مانده بود. عاقد گفت: «لطفا اجازه بدهید در این ۸ دقیقه، با گرفتن بله از عروس خانم شادی و جشن زیبای امشب را تکمیل کنیم.» بعد از عروس نامش را پرسید. عروس و داماد همزمان جواب دادند: «مینا». صدای جمعیت پایین گرفت و صدای عاقد بالا رفت: «خانم مینا …، آیا به بنده وکالت می‌دهید شما را با مهریه مشخص به عقد آقا امیررضا… دربیاورم؟»

جمعیتی که از دیدن عقد دو جوان غریبه، بی‌اندازه به وجد آمده بودند و روی صورت تک تک آنها خنده رضایت پهن شده بود، همه با هم با صدای بلند رسم قدیمی عقد را به جا آوردند: «عروس رفته گل بیاره!» عاقد هم دل به دل جمعیت داد و دنباله رسم را گرفت: «برای بار دوم می‌پرسم؛ آیا بنده وکیلم؟» همه با صدای بلندتری جواب عاقد را دادند: «عروس رفته گلاب بیاره!»

نوبت آخرین بار رسید: «برای بار سوم می‌پرسم! وکیلم شما را به عقد آقا امیررضا دربیاورم؟» عروس در میانه جمعیتی که آماده انفجار از شادی بودند، پاسخ همیشگی را گفت: «با اجازه بزرگترهای جمع، بله!»

میان جمعیت و شلوغی بازی‌های کودکان، صدایی از دور به گوشم رسید: «خانم! آقای امیررضا از شما خواستگاری کرد، جواب بله را می‌دهید؟» صدای کف و سوت جمعیت به آسمان رسید. بله. مراسم خواستگاری بود و تا به نزدیکی صدا برسم، عروس و داماد را پای سفره عقد نشانده بودند.

حدوداً هشت دقیقه تا اذان زمان مانده بود. عاقد گفت: «لطفا اجازه بدهید در این ۸ دقیقه، با گرفتن بله از عروس خانم شادی و جشن زیبای امشب را تکمیل کنیم.» بعد از عروس نامش را پرسید. عروس و داماد همزمان جواب دادند: «مینا». صدای جمعیت پایین گرفت و صدای عاقد بالا رفت: «خانم مینا …، آیا به بنده وکالت می‌دهید شما را با مهریه مشخص به عقد آقا امیررضا… دربیاورم؟»

جمعیتی که از دیدن عقد دو جوان غریبه، بی‌اندازه به وجد آمده بودند و روی صورت تک تک آنها خنده رضایت پهن شده بود، همه با هم با صدای بلند رسم قدیمی عقد را به جا آوردند: «عروس رفته گل بیاره!» عاقد هم دل به دل جمعیت داد و دنباله رسم را گرفت: «برای بار دوم می‌پرسم؛ آیا بنده وکیلم؟» همه با صدای بلندتری جواب عاقد را دادند: «عروس رفته گلاب بیاره!»

بالاخره نوبت آخرین بار رسید: «برای بار سوم می‌پرسم عروس خانم! آیا بنده وکیلم شما را به عقد آقا امیررضا طبق مهریه مشخص دربیاورم؟» عروس در میانه جمعیتی که منتظر انفجار از شادی بودند، با آرامش، پاسخ همیشگی را گفت: «با اجازه بزرگترها، بله!» و چیزی نمانده بود انفجار جمعیت و صدای دست و جیغ، به گوش‌ها آسیب بزند.

همانطور که با صدای بلند برای زوج جوان آرزوی خوشبختی می‌کردند، کم‌کم به مسیر خود ادامه دادند ولی لبخند کماکان بر صورت همه نقش داشت. حال دل‌‎ها شاد شده بود. کسی چه می‌داند؟ شاید به همین بهانه چند نفری از جوان‌ها به فکر بالا زدن آستین‌هایشان بیفتند.

برای مشاهده این جشن جذاب می‌توانید به ویدئو زیر مراجعه بفرمایید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *