ازدواج تصمیمی است که بر آیندهی ما و خانوادهی آیندهمان تأثیر بسزایی دارد. در این میان، احساسات همچون قطبنما، نقش راهنمای ما را ایفا میکنند. اما آیا این قطبنما همیشه ما را به سمت مقصد درست هدایت خواهد کرد؟ از سویی احساسات میتوانند ما را به سوی فردی جذب کنند که با او احساس خوشبختی و آرامش میکنیم. آن شوق و هیجانی که در ابتدای آشنایی تجربه میکنیم، گویی دنیایی جدید را پیش روی ما میگشاید. اما از سوی دیگر همین احساسات شدید میتوانند ما را کور کنند و از دیدن عیبها و تفاوتهایمان با طرف مقابل غافل سازند.
تصور کنید عاشق فردی شدهاید که از نظر ظاهری بسیار جذاب است و با او احساس شادی و هیجان میکنید. اما آیا این به تنهایی برای ساختن یک زندگی مشترک کافی است؟ آیا ارزشها، اهداف، و شخصیت او نیز با شما تناسب دارند؟ یا اینکه صرفاً تحت تأثیر احساسات آنی خود، تصمیم به ازدواج میگیرید؟
در واقع، انتخاب همسر یک دوراهی شیرین و تلخ است. از یک سو ترجیح می دهیم با کسی ازدواج کنیم که دوستش داریم و با او احساس خوشبختی میکنیم. اما از سوی دیگر میدانیم که ازدواج یک مسئولیت بزرگ است و باید منطقی به این موضوع نگاه کنیم.
از این رو برای انتخاب همسر، باید تعادلی میان عقل و احساس برقرار کنیم. احساسات میتوانند راهنمای ما باشند، اما تصمیم نهایی باید بر اساس عقل و منطق گرفته شود. با بررسی دقیق ویژگیهای طرف مقابل، مقایسهی ارزشها، اهداف و سبک زندگی او با خودمان، و مشورت با افراد باتجربه، میتوانیم انتخابی آگاهانه و درست داشته باشیم. در نهایت ازدواج یک سفر طولانی است و برای پیمودن این مسیر، نیاز به شریک زندگی است که همدل و همراستا با ما باشد.
چرا احساسات گاهی اوقات ما را گمراه میکنند؟
عشق، احساس زیبایی است که میتواند زندگی ما را متحول کند. اما گاهی همین احساس زیبا، میتواند ما را به سمت تصمیمهای اشتباه سوق دهد. چرا؟ احساسات، یک فیلتر رنگی بر روی واقعیت میاندازند. وقتی عاشق میشویم، به نحو ناخودآگاه ویژگیهای مثبت طرف مقابل را بزرگ نمایی میکنیم. مثلاً، اگر او یک بار اقدام پسندیده ای انجام داده، آن را به عنوان یک ویژگی همیشگی او در نظر میگیریم. این نگاه ایدهآلگرایانه، باعث میشود که نتوانیم نقاط ضعف او را ببینیم.
احساسات شدید، ممکن است ما را از تمرکز بر سایه جنبه ها غافل نماید. گاهی اوقات، به خاطر عشقی که به کسی داریم، حاضر میشویم از حق خودمان بگذریم یا آسیبهایی را که میبینیم نادیده بگیریم. این یعنی ما واقعیت را آنطور که هست نمیپذیریم و اجازه میدهیم احساساتمان بر منطقمان غلبه کند.
عشق قدرت تصمیمگیری ما را کاهش میدهد. وقتی عاشق میشویم، احساساتمان بر ما مسلط میشوند و توانایی تفکر منطقی و عقلانی ما کاهش مییابد. در این حالت، ممکن است تصمیماتی بگیریم که در آینده پشیمان شویم. مثلاً، ممکن است با فردی ازدواج کنیم که میدانیم برای ما مناسب نیست، اما به خاطر احساساتی که به او داریم، این رابطه را ادامه دهیم.
چطور میتوانیم تعادل بین احساسات و منطق را برقرار کنیم؟
در انتخاب همسر، یکی از مهمترین تصمیمهای زندگی است. تصمیمی است که در آن هم دل نقش دارد و هم عقل. اما چگونه میتوان میان این دو تعادل برقرار کرد؟ لازم است قبل از هر چیز خودمان را بشناسیم. ارزشها، اهداف، نقاط قوت و ضعفمان را شناسایی کنیم تا بتوانیم فردی مناسب خودمان را پیدا کنیم. مثلاً اگر برای ما استقلال فردی اهمیت زیادی دارد، باید به دنبال شریکی باشیم که به این ارزش احترام بگذارد.
شناخت ویژگی های طرف مقابل، گام بعدی است. باید زمان کافی برای شناخت طرف مقابل بگذاریم. با او در موقعیتهای مختلف باشیم و از او سوالهای مهم بپرسیم. مثلاً در مورد دیدگاهش نسبت به زندگی مشترک، نقش زن و مرد در خانواده، و اهداف آیندهاش سوال کنیم.
قدم بعدی مشاوره و راهنمایی است. اگر در تصمیمگیری مردد هستیم، از یک مشاور کمک بگیریم. مشاور میتواند با دیدگاه بیطرفانه به ما کمک کند تا نقاط قوت و ضعف رابطه را شناسایی کنیم و تصمیم بهتری بگیریم.
درنظر بگیریم که صبر و حوصله، رمز موفقیت است. عجله نکنیم. شناخت یک نفر زمان میبرد. بهتر است قبل از تصمیمگیری نهایی، مدتی با هم باشیم و در شرایط مختلف یکدیگر را محک بزنیم. نظرات اطرافیان، راهنما است نه تصمیمگیرنده. نظر خانواده و دوستانمان برای ما مهم است اما تصمیم نهایی را خودمان باید بگیریم. آنها ممکن است نیت خیر داشته باشند، اما نمیتوانند به جای ما زندگی کنند.
تمرین ها
*فهرستی از ارزشها، اهداف و اولویتهای زندگی خود تهیه کنید و آن را با فرد مورد نظر مقایسه کنید تا ببینید چقدر با هم همخوانی دارید.
*با هم یک هفته را به صورت مشترک برنامهریزی کنید و در شرایط مختلف زندگی، مانند مدیریت هزینهها و برنامهریزی اوقات فراغت، با هم کار کنید.
*با یک مشاور ازدواج صحبت کنید و با هم به بررسی نقاط قوت و ضعف رابطه و چالشهای احتمالی در زندگی مشترک بپردازید.