نقش ایماگو در انتخاب همسر: تکرار یا آگاهی؟

گاهی دل‌سپردن و ازدواج با کسی، نه از روی شناخت و آگاهی، بلکه تکرار عاشقانه‌ای از گذشته‌ای است که هنوز در ناخودآگاهمان زنده است؛ انتخابی که بیشتر بر پایه زخم‌های قدیمی شکل می‌گیرد تا خواسته‌های واقعی‌مان برای آینده
نقش ایماگو در انتخاب همسر: تکرار یا آگاهی؟
بسیاری از ما بدون آن‌که خود متوجه باشیم، به سوی افرادی کشیده می‌شویم که شباهت‌هایی به یکی از والدینمان دارند. شاید این موضوع در نگاه اول عجیب به نظر برسد؛ چرا باید کسی همسری شبیه پدر یا مادر خود انتخاب کند؟ با این حال، روان‌شناسان معتقدند این انتخاب‌های ناخودآگاه تصادفی نیستند و ریشه در الگوهای درونی ما دارند. در واقع، انتخاب شریک عاطفی تا حد زیادی تحت تأثیر تصویرهای ذهنی و خاطرات کودکی ما قرار می‌گیرد. یکی از نظریه‌هایی که به شکلی جالب به این پدیده می‌پردازد، نظریه «ایماگو» (Imago) است. این نظریه توضیح می‌دهد که چگونه تصویر ناخودآگاه ما از والدین – اولین عشق و دلبستگی زندگی‌مان – می‌تواند در بزرگسالی بر انتخاب همسر تأثیر بگذارد. در ادامه، ابتدا به معرفی نظریه ایماگو و شکل‌گیری این تصویر ذهنی می‌پردازیم، سپس بررسی می‌کنیم چرا انسان‌ها به الگوهای آشنای دوران کودکی خود جذب می‌شوند، و در پایان راهکارهایی برای داشتن انتخابی آگاهانه‌تر و ازدواجی سالم‌تر ارائه خواهیم کرد.
Hamin-Yar
8 دقیقه

معرفی نظریه ایماگو

«ایماگو» در زبان لاتین به معنای تصویر است و در بافت روان‌شناسی به تصویر ذهنی ناخودآگاه و آشنای ما از عشق واقعی اشاره دارد​. هارویل هندریکس، زوج‌درمانگر آمریکایی، همراه با همسرش هلن لاکلی هانت این نظریه را در اواخر دههٔ 1970 میلادی پایه‌گذاری کردند​. هر دوی آنها خود تجربهٔ طلاق داشتند و به دنبال درک علت شکست‌هایشان در ازدواج بودند​. هندریکس بعدها دیدگاه‌هایش را در کتاب مشهوری به نام دریافتن عشقی که خواستارش هستید (1988) مطرح کرد.

نظریه ایماگو بر این باور است که هر فرد از ابتدای کودکی یک تصویر درونی از شریک ایده‌آل در ذهن خود می‌سازد که بر پایه ویژگی‌های والدین و مراقبان اولیه شکل گرفته است​ به بیان دیگر، ذهن ناخودآگاه ما ترکیبی از ویژگی‌های افرادی که در کودکی تأثیر عمیقی بر ما گذاشته‌اند (از جمله پدر و مادر) را به عنوان الگوی عشق و صمیمیت ذخیره می‌کند​. این تصویر درونی که همان «ایماگو» نام دارد، شامل جنبه‌های مثبت و منفی روابط اولیه ما با والدین است​. برای مثال، اگر والدین فردی محبت‌کننده اما سخت‌گیر بوده‌اند، ممکن است ایماگوی او ترکیبی از محبت و سخت‌گیری را به عنوان عشق در ذهن ثبت کرده باشد.

بر اساس نظریه ایماگو، زمانی که به سن انتخاب همسر می‌رسیم این تصویر ناخودآگاه در فرآیند جذب شدن به دیگران دخالت می‌کند​. مغز قدیمی یا بخش ناخودآگاه ما در مواجهه با فردی که از بسیاری جهات یادآور والدینمان است، احساس آشنایی و جذب شدن می‌کند. هندریکس اشاره می‌کند که حتی دل‌بستن به همسر در نگاه نخست نه به خاطر زیبایی، موقعیت یا اخلاقیات، بلکه به این دلیل است که ذهن ناخودآگاه ما او را با پدر یا مادرمان اشتباه می‌گیرد و در او «عشق آشنا» را می‌بیند​. به این ترتیب، فرد گمان می‌کند که بالاخره شریک ایده‌آلی را یافته که می‌تواند کمبودهای عاطفی قدیمی‌اش را جبران کند​. جالب است بدانیم در بررسی داستان زندگی صدها زوج توسط بنیان‌گذاران ایماگو، در اغلب موارد شباهت‌های قابل توجهی میان ویژگی‌های همسران آنان و والدینشان مشاهده شد به ویژه شباهت در صفات منفی و چالش‌برانگیز​. این یافته تأییدی بر وجود ایماگو و نقش آن در انتخاب شریک زندگی است.

 

چرایی این انتخاب‌ها؛ جذب به الگوهای آشنا

حال این پرسش پیش می‌آید که چرا ما ناخودآگاه به سمت الگوهای آشنای کودکی خود جذب می‌شویم؟ چه دلایلی پشت این انتخاب‌های تکرارشونده وجود دارد؟ روان‌شناسی روابط چندین علت مهم را برای این پدیده مطرح می‌کند:

۱. تلاش برای التیام زخم‌های کودکی: یکی از توضیحات اصلی نظریه ایماگو این است که ما در جستجوی همسری هستیم که به ما کمک کند زخم‌های عاطفی گذشته‌مان را درمان کنیم​. هر فرد در کودکی ممکن است نیازها و خواسته‌هایی داشته که به‌طور کامل برآورده نشده یا آسیبی عاطفی تجربه کرده باشد. ذهن ناخودآگاه ما در بزرگسالی به دنبال فرصتی می‌گردد تا آن «کار ناتمام» را کامل کند​.

به عنوان مثال، فردی که در کودکی هرگز نتوانسته محبت و تأیید کافی از یکی از والدینش بگیرد، ممکن است به سوی شخصی جذب شود که همان الگوی رفتاری والد را دارد؛ به این امید ناخودآگاه که این بار عشق و تأییدی را که نیاز داشته به دست خواهد آورد. فروید از این میل تکرار‌شونده به بازسازی گذشته با واژه وسواس تکرار یاد کرده بود​.

هندریکس نیز معتقد است انتخاب همسری شبیه والدین در واقع تلاشی است برای بازآفرینی گذشته و التیام دادن زخمی که از آن دوران بر جای مانده است​. به بیان ساده‌تر، ما بارها به سمت الگوی آشنا می‌رویم تا شاید این بار نتیجه بهتری بگیریم و درد کهنه خود را درمان کنیم.

۲. احساس امنیت در آشنایی: دلیل دیگر، حس امنیت و راحتی است که در الگوهای آشنا وجود دارد. ذهن ما به طور طبیعی به سوی چیزهایی کشیده می‌شود که برایش آشنا و قابل پیش‌بینی هستند​. حتی اگر محیط کودکی ما پرتنش یا همراه با رفتارهای منفی بوده باشد، همان الگوها برای بخش ناخودآگاه‌مان آشنا هستند و آشنایی نیز به نوعی احساس امنیت می‌دهد​.

در واقع برای ضمیر ناخودآگاه، درد و ناراحتیِ آشنایی که می‌شناسد قابل تحمل‌تر از مواجهه با موقعیت‌های کاملاً جدید است​. به همین خاطر، فردی که در خانواده‌ای بزرگ شده که والدینش دائماً مشاجره می‌کرده‌اند، ممکن است ناخودآگاه مجذوب کسی شود که رفتارهای تند و انتقادگرانه دارد؛ چرا که این الگو برای او معمولی و قابل پیش‌بینی است، هرچند در ظاهر انتخابی نامناسب به نظر برسد.

روان‌شناسان این تمایل را نوعی انتقال (Transference) می‌نامند، یعنی گرایش به تکرار الگوهای گذشته و نسبت دادن نقش‌های آشنا به افراد جدید​. به این ترتیب، حس می‌کنیم با کسی روبرو شده‌ایم که او را از قبل می‌شناسیم و می‌توانیم در کنار او (با تمام مشکلاتش) احساس راحتی نسبی کنیم.

 

تأثیر نظریه ایماگو در انتخاب همسر

در ادامه به چند مورد از این ویژگی‌ها اشاره می‌کنیم که بهتر است از ملاک قرار دادن افراطی آن‌ها خودداری شود:

  • احساس آشنایی و راحتی فوری: اگر در نخستین برخورد حس می‌کنید طرف مقابل را «سال‌هاست می‌شناسید» یا کنار او به‌شکلی غیرعادی احساس راحتی می‌کنید، ممکن است این احساس به خاطر شباهت ناآگاهانه او به والدین‌تان باشد​. این حس آشنایی نباید تنها دلیل انتخاب شما باشد؛ شاید صرفاً بازتاب ایماگوی ذهن شما باشد و ارتباطی به سازگاری واقعی نداشته باشد.
  • شباهت ظاهری یا رفتاری به والدین: توجه زیاد به این‌که ظاهر، صدا یا حرکات فرد شبیه پدر یا مادرتان است می‌تواند شما را به او جذب کند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد بسیاری از ما به‌طور ناخودآگاه به سمت افرادی گرایش پیدا می‌کنیم که از نظر ویژگی‌های ظاهری به والدین‌مان شباهت دارند​. با این حال، این شباهت‌های ظاهری یا رفتاری هرچند دلگرم‌کننده‌اند، تضمینی برای سازگاری و خوشبختی آینده نیستند و ممکن است صرفاً به خاطر تصویر والدین در ذهن شما مهم به نظر برسند.
  • صفات شخصیتی والدگونه: ممکن است ناخودآگاه به دنبال ویژگی‌های شخصیتی‌ای باشید که در یکی از والدین خود دیده‌اید و برای‌تان پررنگ بوده است – مثلاً مهربانی و فداکاری شبیه مادر، یا قدرت و اعتماد‌به‌نفس شبیه پدر​. داشتن این صفات در شریک زندگی خوب است، اما تمرکز بیش از حد روی آن‌ها می‌تواند باعث نادیده گرفتن سایر جنبه‌های مهم رابطه شود. گاهی ما صرفاً به این دلیل جذب این صفات می‌شویم که برای‌مان آشنا هستند، نه به این خاطر که آن فرد در همه ابعاد با ما تناسب دارد.

 

چگونه آگاهانه انتخاب کنیم؟

افزایش خودشناسی و شناخت ریشه‌های شخصیتی: اولین گام این است که به درون خود بنگریم و الگوهای تکرارشونده زندگی‌مان را شناسایی کنیم. سعی کنید ارتباط میان ویژگی‌های برجسته پدر و مادر خود و افرادی که به آنها علاقه‌مند می‌شوید را بیابید. آیا شباهت‌هایی وجود دارد؟ برای مثال، اگر متوجه شدید همیشه به افرادی جذب می‌شوید که رفتار سرد یا انتقادگرانه دارند، از خود بپرسید آیا این ویژگی‌ها شما را به یاد یکی از والدینتان می‌اندازد؟

با افزایش این آگاهی، تا حدودی می‌توانید تشخیص دهید کدام جنبه از جذب شما به یک نفر ناشی از احساس آشنایی قدیمی است و کدام بخش واقعاً مربوط به خصوصیات مثبت و سازگار طرف مقابل در زمان حال. خودشناسی عمیق‌تر همچنین مستلزم رویارویی با زخم‌های دوران کودکی است.

شاید بد نباشد خاطرات خود را مرور کنید یا حتی آنها را بنویسید و تأمل کنید که چه نیازهایی در کودکیتان بی‌پاسخ مانده است. این کار به شما کمک می‌کند بفهمید در جستجوی چه چیزی در رابطه عاطفی هستید و آیا آن را به شکل سالمی دنبال می‌کنید یا خیر. هر چه فرد نسبت به انگیزه‌های پنهان خود آگاه‌تر باشد، کمتر احتمال دارد که صرفاً بر پایه عادت‌های ناخودآگاه شریک زندگی‌اش را برگزیند.

 

استفاده از مشاوره پیش از ازدواج و آموزش مهارت‌ها: مشاوره پیش از ازدواج می‌تواند ابزار بسیار مفیدی برای داشتن انتخابی آگاهانه باشد. یک مشاور باتجربه با طرح سؤالات مناسب و انجام تست‌های شخصیتی، به زوج‌ها کمک می‌کند تا نسبت به شباهت‌ها و تفاوت‌هایشان بینش پیدا کنند و همچنین متوجه پیش‌فرض‌های ناآگاهانه خود درباره زندگی مشترک شوند.

پژوهش‌ها نشان می‌دهد زوج‌هایی که در جلسات مشاوره پیش از ازدواج شرکت کرده‌اند، نرخ طلاق کمتری داشته و رضایت زناشویی بالاتری را گزارش می‌کنند​ در این جلسات می‌توانید درباره خانواده‌های مبدأ خود صحبت کنید و هر کدام توضیح دهید که چه چیزهایی را از والدین خود الگو گرفته‌اید یا برعکس، می‌خواهید کاملاً متفاوت عمل کنید.

این گفت‌وگوها زیر نظر متخصص کمک می‌کند تا هم خودتان و هم نامزدتان با الگوهای تربیتی و عاطفی یکدیگر آشنا شوید و در صورت وجود نگرانی (مثلاً ترس از تکرار الگوی طلاق والدین یا سخت‌گیری‌های مشابه) روی آن کار کنید. افزون بر این، آموزش مهارت‌های ارتباطی و حل تعارض در مشاوره پیش از ازدواج به زوجین یاد می‌دهد که چگونه به شکل سالم‌تری با اختلاف‌ها و نیازهای هم مواجه شوند​. مجموع این آگاهی‌ها و مهارت‌ها پایه محکمی برای یک زندگی مشترک آگاهانه و موفق فراهم می‌کند.

 

جمع بندی

نظریه ایماگو نشان می‌دهد چرا گاهی به‌سمت افرادی جذب می‌شویم که شبیه والدین‌مان هستند و ما را به تکرار الگوهای گذشته می‌کشند. اما با افزایش خودآگاهی، می‌توانیم از این چرخه بیرون بیاییم و انتخابی آگاهانه‌تر داشته باشیم. آگاهی از ایماگو گام اول است؛ با خودشناسی، کمک گرفتن از مشاوران و تمرین روابط سالم، می‌توان مسیری تازه ساخت. عشق واقعی زمانی شکل می‌گیرد که شریک زندگی‌مان را جدا از زخم‌های گذشته ببینیم و بپذیریم.

مطالب مرتبط
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مطالب مرتبط

خوش آمدید!

به حساب خود در زیر وارد شوید

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای بازنشانی رمز عبور خود وارد کنید.

افزودن لیست پخش جدید