هویت‌یابی دختران در عصر دیجیتال و معیارهای ازدواج

آیا دختران در عصر دیجیتال می‌توانند در میان انبوه تصاویر و ارزش‌های رسانه‌ای، خویشتن اصیل خود را برای انتخابی آگاهانه در ازدواج بازشناسند؟
هویت‌یابی دختران در عصر دیجیتال و معیارهای ازدواج
در عصر دیجیتال، رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی به بخش جدایی‌ناپذیری از زندگی روزمره جوانان بدل شده‌اند. دختران امروز بیش از هر زمان دیگری با تصاویر، سبک‌ها و ارزش‌هایی روبه‌رو هستند که از دل رسانه‌های جهانی به آن‌ها مخابره می‌شود. هویت شخصی دیگر امری از پیش تعیین‌شده توسط سنت و خانواده نیست، بلکه به تعبیر آنتونی گیدنز جامعه‌شناس معاصر، هویت به صورت یک «پروژه بازتابی» پیوسته در حال ساخته‌شدن است. به بیان گیدنز، هر فرد در دنیای مدرن با بهره‌گیری از دانش و اطلاعات جدید، مداوم در حال تعریف مجدد خود و بازنگری در زندگی خویش است و هویت او حالتی پویا و بازتاب‌پذیر دارد. رسانه‌های دیجیتال به عنوان آینه‌ای گسترده عمل می‌کنند که از یک سو بازتاب‌دهنده هویت در حال شکل‌گیری دختران هستند و از سوی دیگر خود نقشی فعال در شکل دادن به این هویت ایفا می‌کنند. در چنین فضایی، معیارها و تمایلات دختران برای انتخاب همسر نیز تحت تأثیر امواج رسانه‌ای و فرهنگ جهانی قرار می‌گیرد. گیدنز اشاره می‌کند که در دوران جهانی‌شدن، حتی خصوصی‌ترین ابعاد زندگی شخصی (مثلاً تصمیم‌گیری درباره ازدواج) نیز با گستره وسیعی از ارتباطات اجتماعی و رسانه‌ای در ارتباط است. از این رو، پرسش‌هایی اساسی پدید می‌آید: رسانه‌ها چگونه هویت و تمایلات دختران را می‌سازند؟ در دنیایی پر از تصاویر ایده‌آل و کلیشه‌های مجازی، «خود بودن» و اصالت فردی چه نقشی در ورود به رابطه و ازدواج دارد؟ و بالاخره، دختران نسل امروز چگونه می‌توانند از حالت «خویشتن دوری‌شده» – یعنی وضعیتی که فرد احساس می‌کند از خود واقعی‌اش فاصله گرفته – به سوی خود حقیقی خویش بازگردند؟ این مقاله با نگاهی تحلیلی و فلسفی به این پرسش‌ها می‌پردازد. ابتدا نقش رسانه‌ها در شکل‌دهی هویت بازتابی دختران و معیارهای انتخاب همسر را بررسی می‌کنیم. سپس اهمیت اصالت و خود بودن در رابطه عاشقانه و ازدواج را در شرایط گریزناپذیر رسانه‌ای کنونی تبیین خواهیم کرد. در پایان نیز راه‌هایی برای بازیابی خویشتن اصیل در عصر رسانه‌ها مطرح می‌شود. رویکرد ما مبتنی بر نظریات آنتونی گیدنز در باب هویت و مدرنیته است و در خلال بحث، از مثال‌های جهانی و تجربه‌های موجود در ایران بهره خواهیم گرفت تا نشان دهیم که مسئله هویت‌یابی دیجیتال و معیارهای ازدواج، پدیده‌ای جهانی است که تفسیر و راه‌حل‌های بومی خود را نیز می‌طلبد.
cropped-favicon.webp
8 دقیقه

1) رسانه‌ها و ساخت هویت و تمایلات دختران

رسانه‌های جمعی و شبکه‌های اجتماعی امروزه به یکی از مهم‌ترین عوامل اجتماعی‌شدن و هویت‌سازی برای جوانان بدل شده‌اند. دختران نوجوان و جوان بخش زیادی از جهان‌بینی و سلیقه‌های خود را از محتوایی می‌گیرند که در اینستاگرام، تلگرام، توییتر، تلویزیون و سایر رسانه‌ها مشاهده می‌کنند. گیدنز تأکید می‌کند که هویت شخصی در تعامل مداوم با جامعه شکل می‌گیرد و دیگر امری ایستا و از پیش‌مقرر نیست. رسانه‌ها به مثابه بخشی از همین جامعه گسترده، ارزش‌ها و الگوهایی را عرضه می‌کنند که دختران در فرآیند «بازتاب‌پذیری» هویتی خود آنها را جذب کرده و درونی می‌سازند.

 


نسخه صوتی هویت‌یابی دختران در عصر دیجیتال و معیارهای ازدواج


یکی از کارکردهای کلیدی رسانه‌ها، ایجاد و تقویت تمایلات و معیارهای جدید در ذهن مخاطبان است. به عنوان نمونه:

  • معیارهای زیبایی ظاهری و بدن: تصاویر مدل‌ها و سلبریتی‌ها در رسانه‌ها استانداردهای خاصی از زیبایی و اندام ایده‌آل را ترویج می‌کنند. دختران جوان با مقایسه خود با این تصاویر، ممکن است هویت بدنی و اعتمادبه‌نفسشان تحت تأثیر قرار گیرد و تمایل یابند شبیه به آن الگوهای رسانه‌ای باشند. این امر حتی می‌تواند بر معیارهایشان برای انتخاب همسر هم اثر بگذارد (مثلاً انتظار داشته باشند همسر آینده‌شان از نظر ظاهر مطابق کلیشه‌های جذابیت باشد).
  • سبک زندگی و توقعات مادی: در شبکه‌های اجتماعی، زندگی‌های تجملی و مراسم ازدواج پرزرق‌وبرق به نمایش گذاشته می‌شود. بسیاری از دختران ممکن است ناخودآگاه معیارهای خود را برای تشکیل زندگی مشترک بر اساس همین تصاویر تنظیم کنند؛ برای مثال، داشتن مراسم عروسی مجلل، همسری با وضعیت مالی عالی یا زندگی در رفاه به یک خواسته بدیهی تبدیل می‌شود زیرا رسانه‌ها چنین تصوری از «زندگی موفق» ساخته‌اند.

 

  • ارزش‌های فرهنگی و نقش‌های جنسیتی: رسانه‌های جهانی در سال‌های اخیر بر اهمیت عشق رمانتیک و استقلال فردی در ازدواج تأکید زیادی کرده‌اند. در فیلم‌ها و سریال‌ها، دختر جوان معمولاً خودش دست به انتخاب آزادانه شریک زندگی می‌زند و عشق را مبنای ازدواج قرار می‌دهد. این پیام‌ها باعث شده که نسل جدید در ایران نیز بیش از گذشته به عشق و انتخاب شخصی بها دهد و ازدواج‌های صرفاً سنتی و ترتیب‌داده‌شده توسط خانواده را کمتر بپسندد. یافته‌های پژوهشی در ایران نشان می‌دهد هرچه استفاده دختران از شبکه‌های اجتماعی بیشتر باشد، تمایل آنان به «خودانتخابی» در ازدواج (در مقابل انتخاب توسط خانواده) افزایش می‌یابد. به بیان دیگر، رسانه‌ها روحیه استقلال‌طلبی و حق انتخاب را در میان دختران تقویت کرده‌اند.
  • معیارهای شخصیتی و هویتی همسر آینده: شخصیت‌هایی که در رسانه‌ها برجسته می‌شوند (از قهرمانان فیلم‌های عاشقانه گرفته تا اینفلوئنسرهای اینستاگرامی) الگوهایی از همسر مطلوب به دست می‌دهند. برای مثال، ممکن است تأکید بر همدلی و فهم متقابل در برنامه‌های مشاوره خانوادگی تلویزیون یا روحیه ماجراجویی و متفاوت بودن در شبکه‌های اجتماعی، ترجیحات دختران را در مورد ویژگی‌های شخصیتی همسر آینده شکل دهد.

به این ترتیب، رسانه‌ها همچون آزمایشگاهی اجتماعی عمل می‌کنند که در آن هویت دختران در مواجهه با گزینه‌ها و سبک‌های متنوع مدام در حال شکل‌گیری و بازتعریف است. همان‌طور که گیدنز خاطرنشان می‌کند، در دنیای امروز انسان‌ها با محیط‌های گوناگون و متکثری روبه‌رو هستند و همین تنوع گسترده می‌تواند به خُرد شدن فردیت و پیدایش هویت‌های چندگانه بینجامد. دختر جوانی را تصور کنید که در خانه و فرهنگ سنتی خود یک گونه هویت دارد، اما در اینستاگرام هویتی متفاوت و مطابق مد روز از خود ارائه می‌دهد. این گسست میان هویت‌ها اگر آگاهانه مدیریت نشود، ممکن است به بحران هویت و همان حالت «خویشتن دورافتاده» بیانجامد که فرد احساس می‌کند دیگر خودش نیست و در انبوه نقش‌ها و تصاویر گم شده است.

با این حال، شناخت این فرایند بازتابی یک گام مهم برای دختران است تا در هویت‌یابی خویش ایفا کنند. گیدنز تصریح می‌کند که «خود» مفهومی منفعل نیست که صرفاً تحت تأثیر عوامل بیرونی شکل بگیرد، بلکه حاصل تعامل درونی و بیرونی بوده و هویت چیزی نیست که از بیرون به فرد تحمیل یا تفویض شود، بلکه باید توسط خود فرد ساخته شود.بنابراین، دختران هرچند در معرض سیل تأثیرات رسانه‌ای قرار دارند، می‌توانند با آگاهی بازتابی و تفکر نقادانه، بین تصاویر تحمیلی و خواسته‌های واقعی خود تفکیک قائل شوند. در بخش‌های بعدی خواهیم دید که چگونه اصالت و «خود بودن» به عنوان یک راهبرد، به دختران کمک می‌کند در فضای پرفشار رسانه‌ای هویت خود را گم نکنند و معیارهای ازدواج‌شان را بر اساس حقیقت وجودی خود – نه صرفاً الگوهای تبلیغ‌شده  بنا کنند.

2) اصالت و «خود بودن» در روابط و ازدواج

در دنیایی که رسانه‌ها مدام نسخه‌هایی ایده‌آل از ما می‌سازند، اصیل ماندن و خود حقیقی را حفظ کردن یک چالش و در عین حال یک فضیلت اساسی است. منظور از «خود بودن» آن است که فرد فارغ از نقش‌ها و نقاب‌های بیرونی، به ارزش‌ها، علایق و احساسات واقعی خویش آگاه باشد و آن‌ها را زندگی کند. چنین اصالتی به‌ویژه در آستانه ورود به یک رابطه عاطفی و ازدواج اهمیتی دوچندان دارد. اما «خود بودن» در این شرایط چه کمکی می‌کند و چه پیامدهایی دارد؟

نخست، خود بودن پایه اعتماد و صداقت در رابطه است. هنگامی که دختر و پسر با نقاب‌ها و هویت‌های ساختگی که صرفاً برای جلب رضایت دیگری یا تطابق با معیارهای رسانه‌ای ساخته شده‌اند وارد رابطه شوند، بنیان رابطه بر تصویری ناپایدار بنا می‌شود. اما اگر هر دو طرف جرأت آن را داشته باشند که خود واقعی‌شان  با همه کاستی‌ها و امتیازات – را نشان دهند، اعتماد متقابل عمیق‌تری شکل می‌گیرد. به عنوان مثال، دختری که علایق واقعی‌اش (مثلاً علاقه به هنر، سبک پوشش دلخواه یا اهداف شغلی) را پنهان نمی‌کند و سعی ندارد صرفاً به قالب کلیشه‌ای «دختر ایده‌آل» رسانه‌ها دربیاید، شریک زندگی‌اش را ترغیب می‌کند او نیز با صداقت رفتار کند. نتیجه چنین رابطه‌ای فضایی است که در آن هر دو احساس امنیت می‌کنند و نیازی به تظاهر ندارند.

دوم، خود بودن معیارهای واقع‌بینانه‌تری برای ازدواج به همراه می‌آورد. وقتی فرد شناخت روشنی از خود حقیقی‌اش داشته باشد، بهتر می‌تواند تشخیص دهد چه کسی با او تناسب واقعی دارد. در مقابل، اگر هویت شخص زیر انبوهی از تأثیرات بیرونی و مدهای زودگذر پنهان شده باشد، ممکن است معیارهایی غیرواقعی یا ناسازگار برای همسر آینده تعریف کند. برای نمونه، دختری که صرفاً تحت تأثیر فضای مجازی تصور می‌کند خوشبختی در ازدواج یعنی داشتن همسری شبیه به بازیگران رمانتیک، شاید از توجه به جنبه‌های عمیق‌تر غفلت کند. اما دختری که به خودشناسی رسیده، می‌داند چه ارزش‌هایی برایش در زندگی مشترک مهم‌تر است – خواه این ارزش تفاهم فکری باشد یا پیشرفت متقابل یا صداقت – و بر اساس آن‌ها دست به انتخاب می‌زند.

سوم، اصیل بودن در رابطه رشد فردی و مشترک را تسهیل می‌کند. در یک ازدواج سالم، هر یک از زوجین در کنار هم به تکامل شخصیتی دست می‌یابند. اگر یکی از طرفین نقش بازی کند یا خود حقیقی‌اش را سرکوب کند، دیر یا زود دچار نارضایتی درونی می‌شود و این نارضایتی بر زندگی مشترک سایه می‌اندازد. برعکس، هنگامی که دختر با تمام وجود خود (هویت خودزندگی‌نامه‌ای خویش به تعبیر گیدنز، یعنی روایتی که از زندگی و خواسته‌های خود دارد وارد رابطه شود، امکان می‌یابد که در کنار شریک زندگی مسیر تکامل را بپیماید. هویت هر فرد همان روایت زندگانی اوست که به طور بازتابی آن را می‌سازد؛ حال اگر این روایت را صادقانه با دیگری در میان بگذارد، دو روایت زندگی در نقطه‌ای واقعی به هم گره می‌خورند و پایه رابطه‌ای اصیل را می‌ریزند.

البته «خود بودن» به معنای تأکید بر فردیت بدون توجه به طرف مقابل نیست. اتفاقاً در یک رابطه، هنگامی می‌توان اصیل و خودبود که دیگری را نیز در همان مسیر تشویق کنیم. نتیجه این فرایند، شکل‌گیری چیزی است که گیدنز آن را رابطه ناب می‌نامد: رابطه‌ای که بر پایه صمیمیت، صداقت و رضایت دوطرفه بنا شده و از قید و بند انتظارات سنتی یا نمایش‌های اجتماعی رهاست. در چنین رابطه‌ای، هر دو نفر به خاطر خود واقعی‌شان دوست داشته می‌شوند نه به خاطر برآورده کردن تصویری ایده‌آل. بنابراین، «خود بودن» شرایطی را به‌وجود می‌آورد که در آن پذیرش متقابل، ارتباط عمیق‌تر و رضایت بلندمدت در ازدواج ممکن می‌شود.

از منظر اجتماعی، هر قدر زوج‌های جوان بیشتر بر اساس هویت اصیل خود یکدیگر را برگزینند، بنیان خانواده‌ها نیز مستحکم‌تر خواهد شد. چون در این صورت، ازدواج‌ها نه بر پایه ظواهر فریبنده یا فشارهای بیرونی، بلکه بر مبنای درکی واقع‌بینانه و احترام به فردیت شکل گرفته است. چنین ازدواج‌هایی آمادگی بیشتری برای رویارویی با فراز و نشیب‌های زندگی دارند؛ چرا که هریک از زوجین می‌داند در سختی‌ها هم کسی کنار اوست که خود واقعی‌اش را می‌شناسد و پذیرفته است.

3) بازگشت به خویشتن در عصر رسانه‌ها

بسیاری از دختران در برهه‌هایی از زندگی ممکن است احساس کنند زیر فشار انتظارات رسانه‌ای و اجتماعی، از خویشتن اصیل خود فاصله گرفته‌اند. این همان وضعیتی است که در بالا به آن اشاره کردیم: «خویشتن دوری‌شده» یا خودِ گم‌شده در هیاهوی بیرونی. پرسش اینجاست که چگونه می‌توان در عصر رسانه‌ها، دوباره به خویشتن بازگشت و تعادل هویتی را بازیافت؟

نخستین گام، آگاه‌شدن به وضعیت موجود است. فرد باید بپذیرد که هویتش در معرض انواع تأثیرات بیرونی قرار دارد و برخی از این تأثیرات ممکن است او را از مسیر دلخواهش منحرف کرده باشند. همین آگاهی، جلوه‌ای از «بازتابندگی» در معنای گیدنز است که تأکید می‌کند انسان مدرن می‌تواند با بازاندیشی مداوم، خود را اصلاح و هدایت کند. به محض این‌که دختر جوان تشخیص دهد برخی از معیارهایی که دنبال می‌کرده واقعاً از آنِ خودش نبوده بلکه وام‌گرفته از رسانه‌ها یا دیگران است، نیمی از راه بازگشت را پیموده است. برای مثال، شاید دریابد که علاقه شدیدش به ظاهری خاص یا سبک زندگی معینی، بیشتر به دلیل ترندهای اینستاگرام بوده تا خواست قلبی خودش. این خودآگاهی بازتابی، زمینه را برای تغییر فراهم می‌کند.

گام بعدی، نقد و غربال کردن منابع هویت‌ساز است. دختران باید بیاموزند میان تصویر واقعیت و تصویر رسانه‌ای تمایز بگذارند. رسانه‌های اجتماعی معمولاً بهترین لحظات و جنبه‌های نمایشی زندگی افراد را نشان می‌دهند؛ مقایسه پشت صحنه زندگی خود با ویترین زندگی دیگران خطای رایجی است که باید از آن پرهیز کرد. تقویت تفکر نقادانه نسبت به پیام‌های رسانه‌ای، نوعی مصونیت روانی ایجاد می‌کند که اجازه نمی‌دهد هر محتوایی مستقیم بر هویت و خواسته‌های فرد اثر بگذارد. برای نمونه، به جای اینکه صرفاً تحت تأثیر تبلیغات شبکه‌های اجتماعی تصمیم بگیرد چه سبک پوششی او را «باهویت» می‌کند، می‌تواند از خود بپرسد آیا این سبک واقعاً با سلیقه و راحتی او سازگار است یا نه.

سومین راهبرد، کاهش وابستگی به تأیید بیرونی است. یکی از دلایلی که هویت افراد در فضای مجازی دچار تزلزل می‌شود، میل افراطی به تأیید گرفتن (لایک، کامنت، دنبال‌کننده) از سوی دیگران است. هرقدر دختران بیشتر بیاموزند ارزش خود را وابسته به اعداد و ارقام یا نظرات دیگران نکنند، به خود واقعی‌شان نزدیک‌تر خواهند ماند. تمرکز بر توانمندی‌ها، علایق و روابط عمیق در دنیای واقعی به جای صرف تمام وقت و انرژی در دنیای مجازی، به تدریج خود اصیل را تقویت می‌کند. برای مثال، دختری که زمانی زیادی را صرف یک مهارت هنری یا ورزشی می‌کند که حقیقتاً به آن علاقه دارد، هویتی مستحکم‌تر و رضایتمندانه‌تر خواهد داشت تا کسی که فقط می‌کوشد مطابق مد روز در شبکه‌های اجتماعی دیده شود.

در کنار این موارد، حمایت خانواده و جامعه نیز در بازیابی خویشتن نقش دارد. هرچند نسل والدین امروزی شکاف زیادی با دنیای دیجیتال فرزندانشان دارد، اما گفت‌وگو و همدلی میان آن‌ها می‌تواند به دختران کمک کند میان ارزش‌های پایدار و تغییرات زودگذر تعادل برقرار کنند. مثال‌هایی از جامعه خودمان نشان می‌دهد دخترانی که در خانواده درباره اثرات مثبت و منفی رسانه‌ها آگاهی یافته‌اند، بهتر توانسته‌اند بین زندگی مجازی و واقعی مرز بگذارند. همچنین حضور در جمع‌های دوستی واقعی، شرکت در فعالیت‌های داوطلبانه، مطالعه کتاب‌های خودیاری و الهام‌بخش، و حتی مشاوره گرفتن از روان‌شناسان آشنا به مسائل نسل دیجیتال، همگی ابزارهایی برای بازگشت به خود هستند.

نکته آخر، تصمیم‌گیری فعال درباره مسیر زندگی است. گیدنز یادآور می‌شود که هویت چیزی نیست که جامعه به فرد اعطا کند؛ بلکه هر کس باید روایت زندگی‌اش را خود بنویسد و مسئولیت آن را بر عهده گیرد. دختران امروز با اتخاذ تصمیم‌های آگاهانه – از انتخاب رشته تحصیلی و شغل گرفته تا سبک معاشرت و ازدواج – می‌توانند زمام هویت خویش را به دست گیرند. هر انتخاب مستقل و آگاهانه‌ای که با خود حقیقی همسو باشد، پله‌ای است به سوی تحکیم هویت و فاصله گرفتن از بیگانگی با خویشتن. حتی در زمینه ازدواج، اگر دختری بر اساس شناخت واقعی از خود و اولویت‌هایش نه گفتن را بیاموزد و منتظر گزینه‌ای بماند که با ارزش‌هایش همخوان است، در واقع به هویت خویش احترام گذاشته و از تسلیم شدن به فشار محیطی خودداری کرده است.

جمع‌بندی

هویت‌یابی دختران در عصر دیجیتال فرآیندی پیچیده، پرفشار اما در نهایت قابل‌کنترل است. رسانه‌ها با قدرت بازنمایی بالا می‌توانند چون آینه‌ای عظیم، هم بازتاب‌دهنده و هم شکل‌دهنده هویت و تمایلات باشند. همان‌گونه که دیدیم، از ظاهر و سبک زندگی تا ارزش‌های رابطه و معیارهای انتخاب همسر، همه تحت تأثیر تصاویر و داستان‌های رسانه‌ای قرار دارند. این تأثیرات گاه به ارتقای آگاهی‌ها و مطالبات نسل جدید انجامیده (مثلاً تأکید بر حق انتخاب در ازدواج یا برابری جنسیتی) و گاه به ایجاد انتظارات غیرواقع‌بینانه منجر شده است (مثل رویای زندگی افسانه‌ای شبیه سلبریتی‌ها).

راه مواجهه با این وضعیت نه انکار رسانه‌هاست و نه تسلیم محض در برابر آن‌ها، بلکه حرکت به سوی خودآگاهی بازتابی و اصالت است. نظریه بازتابی گیدنز به ما می‌آموزد که انسان مدرن می‌تواند آینه به دست گیرد و در آنِ واحد هم ناظر خویش باشد و هم سازنده خویش. دختران در عصر رسانه اگر بیاموزند که سازنده هویت خویش باشند، آنگاه رسانه‌ها از یک تهدید هویت، به فرصتی برای رشد بدل می‌شوند. بدین معنا که دختر آگاه می‌تواند از میان انبوه پیام‌های رسانه‌ای، آنچه را با زندگی‌نامه درونی‌اش همخوان است برگیرد و باقی را کنار بگذارد.

در نهایت، بازگشت از خویشتن دورافتاده به خود اصیل، سفری تدریجی اما شدنی است. جامعه نیز می‌بایست به این فرایند یاری برساند؛ با آموزش سواد رسانه‌ای، ترویج فرهنگ گفت‌وگوی بین‌نسلی، و ارج نهادن به تنوع هویتی به جای قالب‌های از پیش‌تعیین‌شده. به این ترتیب، دختران سرزمین ما می‌توانند در میان انبوه تصاویر دیجیتال، تصویر واقعی خویش را پیدا کنند. چنین دخترانی در انتخاب همسر و ساختن زندگی مشترک نیز معیارهایی را برمی‌گزینند که نه بازتاب رؤیاهای تحمیلی، بلکه منعکس‌کننده حقیقت وجودی و ارزش‌های عمیق انسانی است. این یعنی پیمودن مسیر ازدواج با چشمانی باز، ذهنی نقاد و دلی وفادار به خویشتن. حاصل چنین مسیری، نسلی از زنان خواهد بود که همگام با جهان مدرن پیش می‌روند اما ریشه در هویت اصیل خویش دارند؛ نسلی که می‌تواند پیوندی متوازن میان مدرنیته و خویشتن برقرار سازد و زندگی مشترک را به تجربه‌ای معنادار و پایدار تبدیل کند.

مطالب مرتبط
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مطالب مرتبط

خوش آمدید!

به حساب خود در زیر وارد شوید

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای بازنشانی رمز عبور خود وارد کنید.

افزودن لیست پخش جدید