روزمرگی در دوران جنگ؛ فرسایش خاموش روح

آیا در سخت‌ترین بحران‌ها مانند جنگ، می‌توان با معنا بخشیدن به تکرارهای روزمره، از فرو رفتن در باتلاق ناامیدی و بی‌هدفی جلوگیری کرد؟
روزمرگی در دوران جنگ؛ فرسایش خاموش روح
زندگی انسان‌ها سرشار از تکرار است. از لحظه‌ای که صبح از خواب بیدار می‌شویم تا شب که چشم‌هایمان را می‌بندیم، بخش بزرگی از کارهای ما طبق یک الگو یا برنامه مشخص پیش می‌رود. به این الگو در زبان عامیانه «روزمرگی» گفته می‌شود. اما آیا این تکرارها همیشه منفی‌اند؟ آیا روزمرگی لزوماً انسان را خسته و افسرده می‌کند؟ یا گاهی همین نظم تکراری می‌تواند عامل پیشرفت و آرامش باشد؟ مسئله زمانی پیچیده‌تر می‌شود که انسان‌ها در شرایط بحرانی مثل جنگ قرار می‌گیرند. در این زمان است که روزمرگی می‌تواند از یک نظم سازنده به یک یکنواختی فرساینده و خطرناک تبدیل شود. این مقاله تلاشی است برای بررسی مفهوم روزمرگی، ابعاد مثبت و منفی آن، و تحلیل روزمرگی منفی در دوران جنگ به‌عنوان یکی از عوامل خاموش تخریب روح و روان انسان‌ها.
logo
8 دقیقه

مفهوم روزمرگی چیست؟  

واژه «روزمرگی» در ظاهر به معنای انجام کارهای تکراری و روزانه است، اما در واقعیت مفهوم عمیق‌تری دارد. روزمرگی زمانی شکل می‌گیرد که فرد احساس کند زندگی‌اش محدود به یک سری کارهای همیشگی شده و دیگر شور و شوقی برای تغییر یا پیشرفت ندارد. این حالت می‌تواند هم در زندگی‌های عادی و هم در شرایط خاص مثل بحران‌ها دیده شود. تصور کنید فردی که هر روز بدون هیچ تغییر، صبح زود بیدار می‌شود، چای می‌نوشد، چند کار مشخص انجام می‌دهد، اخبار می‌بیند و دوباره شب می‌خوابد، بدون اینکه هدف یا آرزویی جدید در ذهنش داشته باشد. یا کارمندی که سال‌ها بدون علاقه سر کار می‌رود و صرفاً برای گذران زندگی، ساعت‌های کاری را پشت سر می‌گذارد. این نوع زندگی به مرور حس بیهودگی را به فرد منتقل می‌کند و او را در نوعی رکود ذهنی و احساسی قرار می‌دهد. البته باید توجه داشت که «تکرار» به خودی خود مشکل‌ساز نیست؛ آنچه روزمرگی را خطرناک می‌کند، نبود هدف و معنای شخصی در دل این تکرارهاست.

 

 

روزمرگی؛ مثبت یا منفی؟

روزمرگی پدیده‌ای دووجهی است و نمی‌توان آن را ذاتاً مثبت یا منفی دانست؛ بلکه کیفیت آن به نوع نگاه و هدف فرد بستگی دارد. روزمرگی مثبت زمانی شکل می‌گیرد که تکرار کارهای روزمره به فرد احساس نظم، پیشرفت و امنیت روانی بدهد. برای مثال، فردی که هر روز صبح ورزش می‌کند، کتاب می‌خواند یا مهارتی یاد می‌گیرد، در واقع از تکرار برنامه‌های خود برای رسیدن به یک هدف استفاده می‌کند. این نوع تکرار باعث رشد فردی می‌شود و حتی در شرایط سخت هم می‌تواند نیروی محرک زندگی باشد. از سوی دیگر، روزمرگی منفی زمانی به وجود می‌آید که این تکرارها بی‌هدف و بدون معنا انجام شود و فرد صرفاً برای گذران وقت یا از روی عادت، کارهای همیشگی خود را انجام دهد. در این وضعیت، شخص به تدریج دچار نوعی بی‌حوصلگی پنهان می‌شود. دیگر حتی ساده‌ترین کارها هم برای او جذابیتی ندارند و انگیزه‌ای برای تغییر یا پیشرفت احساس نمی‌کند. به طور مثال فردی که هر روز ساعت‌ها بدون دلیل خاصی تلویزیون تماشا می‌کند یا در شبکه‌های اجتماعی پرسه می‌زند، اما احساس رضایت ندارد، گرفتار همین نوع روزمرگی شده است. تفاوت این دو حالت در این است که روزمرگی مثبت زندگی را هدفمند می‌کند، اما روزمرگی منفی، زندگی را به یک تکرار بی‌ثمر تبدیل می‌کند.

 

روزمرگی منفی در دوران جنگ چگونه است؟؟

در دوران جنگ، زمینه برای بروز روزمرگی منفی بیشتر فراهم می‌شود. جنگ باعث تغییرات اساسی در زندگی روزمره مردم می‌شود؛ برنامه‌های عادی مختل می‌شوند، آینده مبهم به نظر می‌رسد و فرد دچار نوعی سردرگمی می‌شود. در این شرایط، بسیاری از افراد به جای تلاش برای سازگاری و یافتن راهکار، به تدریج به تکرار بی‌معنای روزها عادت می‌کنند. آنچه این وضعیت را خطرناک می‌کند، احساس بی‌هدفی و بی‌تفاوتی است که به تدریج فرد را از درون فرسوده می‌کند. دیگر فرق چندانی نمی‌کند که امروز چه روزی است یا فردا چه اتفاقی خواهد افتاد. افراد ممکن است ساعت‌ها در خانه بمانند، بدون انگیزه‌ای برای یادگیری یا فعالیت جدید. مثال ساده‌اش کسانی هستند که در شرایط بحرانی جنگی، صرفاً در انتظار پایان بحران می‌نشینند، بدون آنکه برای بهتر شدن شرایط خود قدمی بردارند. این نوع زندگی بیشتر شبیه به رها کردن مسئولیت‌های فردی و اجتماعی است. در واقع، فرد به‌جای آنکه به دنبال یافتن راهی برای معنا بخشیدن به روزهای سخت باشد، اجازه می‌دهد که روزها بر او بگذرند، بدون آنکه تغییری ایجاد کند یا امیدی در دل داشته باشد. این وضعیت، نه با اضطراب یا ترس مستقیم، بلکه با بی‌تفاوتی نسبت به خود و آینده همراه است و به همین دلیل به‌تدریج روحیه فرد و جامعه را تضعیف می‌کند

 

راهکارهای مقابله با روزمرگی منفی در دوران جنگ

برای مقابله با روزمرگی منفی در دوران جنگ، اولین و مهم‌ترین گام بازتعریف هدف‌های زندگی حتی در کوچک‌ترین مقیاس‌ها است. زمانی که اهداف بزرگ و آرزوهای دوردست به دلیل بحران‌های موجود دور از دسترس به نظر می‌رسند، می‌توان با تعیین هدف‌های کوچک روزانه یا هفتگی، بار دیگر معنا را به زندگی بازگرداند. برای مثال یادگیری یک مهارت ساده در خانه، مثل آشپزی، خیاطی، یادگیری زبان یا حتی مطالعه منظم کتاب می‌تواند به فرد احساس پیشرفت بدهد. علاوه بر آن، تقویت ارتباط‌های اجتماعی و خانوادگی در دوران بحران اهمیت زیادی دارد. گفت‌وگو با دیگران، همدلی و کمک‌های کوچک به اطرافیان، می‌تواند مانع فرو رفتن فرد در انزوای روانی شود. رسانه‌ها و گروه‌های فرهنگی نیز مسئولیت مهمی دارند. ارائه اخبار مثبت، روایت داستان‌های الهام‌بخش و یادآوری موفقیت‌های کوچک می‌تواند چراغ امید را در ذهن افراد روشن نگه دارد. همچنین فعالیت‌های خلاقانه مثل نوشتن، نقاشی، موسیقی یا حتی کارهای داوطلبانه در سطح محلی می‌توانند ذهن را از تکرار بی‌هدف نجات دهند و فرد را دوباره به چرخه زندگی فعال بازگردانند. نکته مهم این است که حتی در سخت‌ترین شرایط، ایجاد تغییرات کوچک اما پیوسته می‌تواند اثرات بزرگی در جلوگیری از سقوط روانی داشته باشد.

 

جمع‌بندی

زندگی انسان همواره میان نظم و تکرار قرار دارد. اگر این تکرارها معنا داشته باشند و به سمت هدفی حرکت کنند، می‌توانند به یکی از مهم‌ترین منابع قدرت روحی و روانی فرد تبدیل شوند. اما اگر تکرارها خالی از معنا و صرفاً برای گذران زمان باشند، به تدریج فرد را در نوعی یکنواختی و افسردگی فرو می‌برند. در دوران جنگ، این خطر بیش از همیشه نمایان می‌شود، زیرا ترس‌ها، نگرانی‌ها و اخبار منفی می‌توانند میل به تغییر و حرکت را در فرد کاهش دهند. با این حال، تاریخ نشان داده است که جوامعی که حتی در سخت‌ترین بحران‌ها، به دنبال ایجاد تغییرات کوچک و حفظ امید بوده‌اند، توانسته‌اند از دل همان بحران‌ها مسیرهای تازه‌ای به سوی زندگی بهتر پیدا کنند. روزمرگی، اگر با هدف همراه شود، می‌تواند به ابزار مقاومت و رشد تبدیل شود؛ اما اگر همراه با بی‌هدفی و بی‌تفاوتی باشد، می‌تواند به دشمن خاموش انسان تبدیل شود. وظیفه هر فرد و جامعه در این شرایط، تلاش برای معنا دادن به روزهای خود است، حتی اگر آن معنا تنها انجام یک کار ساده یا کمک به یک نفر دیگر باشد. آینده را کسانی می‌سازند که حتی در دل بحران‌ها، چراغ امید را خاموش نمی‌کنند.

 

این مقاله درباره روزمرگیه؛ همون کارهای تکراری که بعضی وقتا خوبه و نظم می‌ده، ولی وقتی بی‌هدف باشه آدم رو خسته و بی‌انگیزه می‌کنه. مخصوصاً تو دوران جنگ که ناامیدی بیشتر می‌شه. اینجا راه‌هایی گفته شده که چطور حتی وسط سختی‌ها با کارهای کوچیک و هدف‌های ساده، می‌شه دوباره به زندگی معنا داد.

مطالب مرتبط
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مطالب مرتبط

خوش آمدید!

به حساب خود در زیر وارد شوید

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای بازنشانی رمز عبور خود وارد کنید.

افزودن لیست پخش جدید