بازتعریف نقش زنان ایرانی در جنگ‌های تحمیلی

زنان در فضای جنگ چه نقش آفرینی می توانند انجام دهند و چه جنبه های ناشناخته ای درکنشگری آنها وجود دارد؟ چرا لازم است برخی روایت های زنان در جنگ را بازنگری کنیم؟
بازتعریف نقش زنان ایرانی در جنگ‌های تحمیلی
در روایت رسمی از جنگ ها و رشادت ها، معمولاً نقش زنان در قالب‌هایی کلیشه‌ای و محدود مانند «همسر رزمنده» بازنمایی می‌شود؛ اما واقعیت بسیار فراتر از این تصویرهای تک‌بعدی است. برای مثال زنان ایرانی در طول جنگ تحمیلی نه‌تنها در خانه‌ها، بلکه در بیمارستان‌ها، پشتیبانی جبهه‌ها، رسانه‌ها، و حتی صحنه‌های نبرد حضوری مؤثر و چندوجهی داشتند. آنان سنگربانان بودند که دوام اجتماعی و روحی ملت را تضمین کردند. با این‌حال، سهم و صدای آنان در تاریخ‌نگاری رسمی جنگ، ممکن است کمتر شنیده و کمتر تحلیل شود. لذا بازتعریف نقش زنان در نه‌تنها یک ضرورت پژوهشی، بلکه گامی در جهت احیای هویت اجتماعی و تاریخی آنان است. این بازخوانی، می‌تواند الگوهایی نو برای زنان امروز در مواجهه با شرایط جنگی خلق کند. در مقاله حاضر با هدف برجسته‌سازی این نقش‌های پنهان و بازسازی تصویر زن ایرانی در جنگ، به تحلیل چندبعدی مسئله خواهیم پرداخت.
logo
8 دقیقه

نقش‌آفرینی چندوجهی زنان در فضای جنگ

در شرایط جنگی، بسیاری زنان ایرانی نه‌تنها در پناه خانه‌ها قرار نمی گیرند، بلکه نقش‌هایی کلیدی در اداره پشتیبانی جنگ، مراقبت از مجروحان، تأمین اقلام ضروری و حفظ روحیه جامعه ایفا می نمایند. آنان می توانند هم‌زمان با اداره خانواده، مسئولیت‌های ملی را نیز بر دوش بگیرند. برای مثال در طول جنگ هشت ساله بسیاری از آنان داوطلبانه در نهادهای پشتیبانی حضور یافتند و تبدیل به عناصر حیاتی مقاومت اجتماعی شدند.  همین طور در بیمارستان‌های صحرایی، گروه‌های امداد، و مراکز فرهنگی، زنان در کنار مردان ایستادند و جنگ را به عنوان مسئله‌ای ملی و انسانی درک کردند، نه صرفاً مردانه.

بسیاری از زنان در طول جنگ قادرند به‌طور مداوم بین نقش‌های مراقبتی، مدیریتی، معنوی و حتی نظامی جابه‌جا شوند. این انعطاف‌پذیری و توانمندی در بحران، به شکلی بی‌سابقه ظرفیت‌های ناشناخته زنان را به نمایش می گذارد. با این حال، اغلب این نقش‌ها در منابع رسمی و روایت‌های پساجنگ ممکن است به حاشیه برود.

تربیت نسل مؤمن، شجاع و مقاوم نیز یکی دیگر از مأموریت‌های زنان در دوران جنگ می باشد. بسیاری از زنان با نقش‌های آموزشی و تربیتی خود، ارزش‌های ایثار، دیانت و وطن‌دوستی را به نسل جوان منتقل می کنند. برای مثال در دفاع مقدس دختران نوجوان در مدارس و خانواده‌ها با مشارکت در فعالیت‌های پشتیبانی، از همان سنین کم در فرآیند دفاع ملی مشارکت یافتند. لذا این پیوند میان خانه، مدرسه و جبهه، به شکل‌گیری نسلی ریشه‌دار در فرهنگ مقاومت می انجامد.

از این رو نگاه چندوجهی به نقش زنان در شرایط جنگی به ما یادآوری می‌کند که مقاومت، تنها در میدان جنگ شکل نمی‌گیرد، بلکه در متن جامعه و در زندگی روزمره نیز جاری است. بازخوانی این نقش‌ها، فرصتی است برای ارتقای نگاه جامعه به زنان، فراتر از کلیشه‌های سنتی. اگر زنان توانستند در دوران بحران ملی همانند جنگ هشت ساله و بحران کرونا، چنین نقشی بی‌بدیل ایفا کنند، امروز نیز می‌توانند در مدیریت برخی از جنبه های شرایط جنگی نقش‌های تعیین‌کننده داشته باشند. جنگ، ظرفیت‌های زن ایرانی را احیا می کند؛ جامعه امروز نباید آن را نادیده بگیرد. این نقش چندوجهی نشان می‌دهد که زنان تنها حامی پشت‌صحنه نیستند، بلکه بخشی از متن جبهه می باشند.

نقش زنان در پشتیبانی روانی و اجتماعی فضای جنگ

در شرایط جنگی کنونی که کشور با تهدیدهای چندلایه نظامی، روانی و رسانه‌ای روبه‌روست، نقش زنان در پشتیبانی روانی و اجتماعی اهمیت ویژه‌ای یافته است. در فضای اضطراب‌آلود امروز، زنان با ایجاد امنیت روانی در خانواده، ارسال پیام‌های دلگرم‌کننده به نیروهای مدافع، و سازماندهی پویش‌های مردمی، به ستون‌های امید و پایداری تبدیل شده‌اند. پیام‌های همسرانه، دعای مادرانه و حمایت‌های شبکه‌ای آنان در فضای مجازی، همان اندازه کارکرد دارد که تجهیزات نظامی در خط مقدم. زن امروز، سنگر روانی جامعه امروز است.

نقش زنان در این نبرد فقط به خانه محدود نمی‌شود؛ آنان در قالب فعالان فرهنگی، مشاوران روان‌شناختی، و مدیران بحران خانوادگی، آرامش و انسجام را در جامعه ترویج می‌دهند. بسیاری از همسران و مادران مدافعان وطن، با تقویت روحیه توکل، ایمان و صبوری در فضای خانه، عملاً محیطی را می‌سازند که بازگشت رزمنده به جبهه، نه از سر اجبار، بلکه از روی اشتیاق به تکلیف باشد. این فضای معنوی و عقلانی در خانه‌ها، دفاع را از میدان جنگ به میدان زندگی تعمیم داده است.

مادران شهدای امروز نیز بار دیگر به نمادهایی از پایداری ملی تبدیل شده‌اند؛ آنان به‌جای غرق شدن در غم، با ایمان عمیق خود، صدای ایستادگی را به محلات، مدارس، مساجد و فضای مجازی می‌برند. این زنان با تبدیل فقدان به فخر، و اندوه به الهام، روح مقاومت را زنده نگه می‌دارند. این کنش روانی-اجتماعی از دل فرهنگی برخاسته که زن ایرانی را آموزگار صبر و تسلیم‌ناپذیری ساخته است. در واقع، این حضور خلاق و مؤمنانه، همان چیزی است که جامعه‌ی بحران‌زده امروز برای حفظ پیوستگی‌اش نیاز دارد.

اکنون که جنگ نه‌فقط در جغرافیا، بلکه در افکار و احساسات مردم در جریان است، تجربه‌ی زنان در این پشتیبانی روانی می‌تواند الگویی برای تاب‌آوری جمعی در برابر تهدیدهای نوظهور باشد. توانایی زن در تولید امنیت عاطفی و اجتماعی، اگر جدی گرفته شود، می‌تواند جامعه را از درون مصون و مقاوم سازد. درک دوباره از نقش زن، باید نه از سر تجلیل، بلکه برای بهره‌برداری عالمانه از یک سرمایه ملی صورت گیرد. این نیروی فرهنگی، امروز بیش از همیشه نیازمند دیده‌شدن، پشتیبانی و مشارکت رسمی است.

بازخوانی روایت‌های زنان از جنگ

بازخوانی روایت‌های زنانه از فضای جنگی، فرصتی بی‌نظیر برای ترمیم حافظه جمعی و بازسازی واقع‌بینانه تاریخ جنگ است. برای مثال زنانی که در خط مقدم پشتیبانی، پرستاری، امدادرسانی یا حتی روایتگری هستند، تجربیاتی عمیق و متفاوت از جنگ دارند. خاطرات آنان، حاوی جزئیاتی انسانی، عاطفی و اجتماعی است که در اسناد رسمی کمتر دیده می‌شود. غفلت از این روایت‌ها، یعنی حذف بخشی از حقیقت جنگ.

تاریخ‌نگاری رسمی معمولاً از زاویه دید نظامی یا سیاسی به فضای جنگی می پردازد. در حالی که خاطرات شفاهی زنان می‌تواند ابعاد مغفول‌مانده جنگ را روشن کند، از جمله اثرات آن بر خانواده، کودکان، محلات، و زیست‌اجتماعی زنان. چنین روایت‌هایی تاریخ را انسانی‌تر و چندصداتر می‌کند. بی‌توجهی به این منابع، یعنی تاریخ را از یک چشم نگاه کردن.

زنان نویسنده و راوی، پس از جنگ نیز نقش بزرگی در ثبت این خاطرات ایفا می کنند، اما برخی آثارشان کمتر جدی گرفته می‌شود. کتاب‌هایی که با قلم زنانه نوشته شده‌اند، اغلب در سایه تولیدات رسمی یا مردانه باقی مانده‌اند. حمایت از نشر این خاطرات، نه تنها باعث تقویت جایگاه زن در تاریخ می‌شود، بلکه به نسل‌های بعد امکان شناخت بهتر از واقعیت‌های جنگ را می‌دهد. روایت زنانه، تاریخ را از حالت خشک و نظامی خارج می‌سازد.

اکنون که نسل جدید، فاصله‌ای نسلی با جنگ دارد، روایت‌های زنانه می‌توانند نقش پلی میان گذشته و آینده را ایفا کنند. این خاطرات نه‌فقط اسناد تاریخی، بلکه ابزارهایی برای هویت‌سازی و تقویت فرهنگ مقاومت هستند. بازخوانی آن‌ها، یعنی به رسمیت شناختن رنج و ایستادگی نیمی از جامعه در یکی از مهم‌ترین مقاطع تاریخ معاصر ایران. اگر تاریخ را مردانه بنویسیم، نیمی از حقیقت را از دست داده‌ایم.

الگوی زن مؤمنِ مقاوم یا زن فعال اجتماعی؟

تصویر سنتی زن مقاوم در رسانه‌ها: در رسانه‌ها و کتاب‌های درسی، زن دفاع مقدس اغلب به‌عنوان مادرانه، فداکار و محدود به نقش‌های حمایتی نمایش داده می‌شود. این تصویر، هرچند احترام‌برانگیز، گاهی ابعاد فعال و پیشرو زنان در جبهه‌های سیاسی، اجتماعی و نظامی را کمرنگ می‌کند. این روایت تک‌بعدی می‌تواند ناخواسته زنان را در چارچوبی سنتی محبوس کند و از بازتعریف نقش‌های گسترده‌تر اجتماعی بازدارد.

تأثیر بر فرهنگ عمومی: در فرهنگ عمومی، زن مقاوم معمولاً به‌عنوان نماد ایثار و صبر معرفی می‌شود، اما کمتر به نقش او به‌عنوان کنشگر اجتماعی، مدافع حقوق بشر یا پیشگام تغییرات پرداخته می‌شود. این امر ممکن است الگویی محدودکننده برای نسل جوان باشد و آن‌ها را از مشارکت در عرصه‌های نوین اجتماعی بازدارد. درحالی‌که تجربه نشان داده که زنان در جنگ هشت ساله در واقعیت، ترکیبی از ایمان و فعالیت اجتماعی بودند.

 

مانع یا محرک رشد اجتماعی؟: اگرچه این تصویر برای حفظ ارزش‌های معنوی مفید است، اما اگر به‌صورت انحصاری تبلیغ شود، می‌تواند به مانعی برای حضور پررنگ زنان در عرصه‌های مدیریتی و سیاست‌گذاری تبدیل شود. جامعه نیازمند الگوهایی است که هم ارزش‌های دینی را حفظ کنند و هم زنان را به نقش‌آفرینی در تحولات کلان تشویق نمایند.

راهکار تعادلی: برای پرهیز از افراط و تفریط، باید تصویری متعادل از زن مقاوم ارائه شود؛ زنی که هم مؤمن و ایثارگر است و هم در عرصه‌های علمی، اقتصادی و اجتماعی پیشتاز. بازخوانی خاطرات زنان دفاع مقدس با نگاهی جامع‌نگر می‌تواند الهام‌بخش نسل جدید برای تلفیق معنویت و مسئولیت‌پذیری اجتماعی باشد. این نگاه، هم به ارزش‌های گذشته احترام می‌گذارد و هم افق‌های جدیدی می‌گشاید.

 زنان هنرمند، نویسنده و خبرنگار در بستر دفاع مقدس

در جنگ فعلی، زنان هنرمند، نویسنده و خبرنگار، با شجاعت و تعهد، روایت‌گر بخشی از حقیقت‌هایی هستند که گاه از چشم رسانه‌های رسمی پنهان می‌ماند. نویسندگان زن، با ثبت خاطرات مادران، همسران، کودکان و حتی خود مدافعان، تلاش دارند صدای مردمی باشند که در میانه آتش و آوار، هنوز ایستاده‌اند. آن‌ها با روایت‌های انسانی، جنگ را از هیاهوی سردارانه بیرون می‌آورند و به قلب‌های مردم نزدیک می‌کنند. این قلم‌ها، جنگ را نه فقط میدان درگیری، بلکه میدان زیستن معنا می‌بخشند.

شاعران و هنرمندان زن، با خلق آثاری سرشار از احساس و اندیشه، روحیه جمعی را ترمیم می‌کنند و فرهنگ ایستادگی را از دل آلام جاری بیرون می‌کشند. اشعار و آثار تجسمی آنان، زبان تازه‌ای برای امیدبخشی و همبستگی خلق می‌کند؛ زبانی که نه فقط برای امروز، بلکه برای تاریخ آینده این ملت به کار خواهد آمد. بسیاری از این آثار، از دل تجربه‌های زیسته در محاصره‌، اضطراب، و فراق شکل گرفته‌اند و حامل حکمت‌های زنانه‌ای هستند که در هیچ بیانیه‌ای نمی‌گنجند.

در صحنه رسانه، خبرنگاران زن با جسارت تمام به پوشش زوایای پنهان جنگ می‌پردازند؛ از آوارگی خانواده‌ها تا صبر مادران چشم‌انتظار. آن‌ها نه‌فقط در نقش ناقل خبر، بلکه به‌مثابه ناظران اجتماعی، روایتگر رنج و پایداری‌اند. تصاویر، ویدیوها و گزارش‌های آنان، صدای خاموشان جنگ را فریاد می‌زند و توازن انسانی را به روایت رسمی بازمی‌گرداند. در این بزنگاه تاریخی، زنان روایتگر، ستون سوم پایداری فرهنگی‌اند؛ حضوری که نیاز به توجه، حمایت و ثبت در حافظه‌ی جمعی دارد.

 

کنش‌گری زنان در جنگ رسانه‌ای و اجتماعی

در جنگ جاری که چهره‌ای چندبعدی و ترکیبی از جنگ سخت و روانی دارد، بازخوانی روایت‌های زنانه فرصتی طلایی برای تقویت حافظه جمعی و بازسازی تصویر دقیق‌تری از واقعیت میدان است. زنان این‌بار نیز در صف مقدم پشتیبانی عاطفی، امدادرسانی محلی، تولید محتوای روایتگرانه و سازماندهی اجتماعی حضور دارند. خاطرات آنان حاوی جزئیاتی انسانی و ملموس است؛ از اضطراب کودکانه تا استقامت مادرانه. حذف این روایت‌ها، یعنی محروم‌کردن جامعه از نیمه پنهان حقیقت جنگ.

روایت رسمی همچنان بیش از آنکه از دل زندگی مردم برآمده باشد، از منظر نظامی و راهبردی به جنگ می‌نگرد؛ در حالی‌که جنگ امروز در خانه‌ها، مدارس و حتی رسانه‌ها جاری‌ست. زنان با روایت‌های زیسته از روزهای آژیر، بی‌خوابی، و دل‌نگرانی برای عزیزان در خط مقدم، سهم بزرگی در نگهداشت روحیه عمومی دارند. روایت آن‌ها، جنگ را از متن تاکتیک به بطن زیست می‌برد و ابعاد مغفول‌مانده آن را آشکار می‌سازد. این بازتعریف، برای ساخت هویت فرهنگی جنگ ضروری است.

با آنکه بسیاری از زنان روایتگر، هنرمند یا نویسنده در تلاشند تا تجربه خود را در قالب کتاب، فیلم یا گزارش ثبت کنند، اما همچنان آثارشان در سایه رسانه‌های رسمی و تولیدات مردمحور باقی مانده است. این آثار می‌توانند الگوی زنده‌ای از مقاومت هوشمندانه و عاطفی باشند. انتشار گسترده و جدی این روایت‌ها، راهی است برای نشان‌دادن ابعاد انسانی‌تر جنگ به نسل جدید و بهره‌گیری از آن برای آموزش، پایداری و صلح آینده. زنان راوی، حافظان حافظه پنهان جنگ‌اند.

نسل جوان امروز، فاصله‌ای احساسی و مفهومی با جنگ دارد، و این شکاف را تنها می‌توان با روایت‌های زنده، ملموس و زنانه پر کرد؛ روایت‌هایی که نه‌تنها خشونت و ترس، بلکه معنویت، شجاعت، مهر و امید را بازتاب دهند. این بازخوانی از جنگ، نیمی از حقیقت مغفول‌مانده را زنده می‌کند. اگر جنگ را فقط از دید نظامی روایت کنیم، جوانان آن را یا افسانه‌ای می‌پندارند یا انکار می‌کنند. زن امروز می‌تواند پلی باشد میان واقعیت سخت دیروز و فهم انسانی امروز.

در جنگ اخیر، زنان به فضای جدیدی از کنش‌گری وارد شده‌اند که با ظرفیت‌های رسانه‌ای، دیجیتال و اجتماعی همراه است. آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی، صدای مردمی‌اند که درد، امید و ایستادگی را روایت می‌کنند؛ زنانی که با روایت‌های کوتاه، تصاویر تاثیرگذار، یا مدیریت پویش‌های مجازی، فرهنگ مقاومت را به زبان امروزی بازتعریف می‌کنند. این نوع از کنش‌گری، میدان جنگ نرم را به صحنه‌ای برای قدرت نرم زنانه تبدیل کرده است.

از سوی دیگر، در حوزه امداد اجتماعی و روانی نیز زنان به بازیگران اصلی تبدیل شده‌اند. چه در ایجاد کمپین‌های حمایتی برای خانواده‌های شهدا و آسیب‌دیدگان، چه در ارائه خدمات مشاوره‌ای، مراقبت از کودکان و آموزش عمومی، آنان نقش ساختاری و مؤثری دارند. جنگ امروز، مرز خانه و جبهه را شکسته و زنان، در جایگاه کنشگرانی مسئول، در حال بازآفرینی مفهوم پشتیبانی ملی در قرن جدید هستند.

جمع بندی

جنگ امروز، صحنه‌ای است که در آن زنان نه‌فقط تماشاگر یا حامی، بلکه بازیگران اصلی در میدان‌های روانی، اجتماعی، رسانه‌ای و فرهنگی‌اند. بازتعریف نقش زن در جنگ، ضرورتی است برای درک عمیق‌تر از مقاومت ملی و فهم انسانی‌تر از بحران‌ها. روایت‌های زنانه، تاریخ را از خشکی نظامی‌گری به زلال تجربه‌های زیسته می‌برند و پلی می‌سازند میان نسل دیروز و امروز. این صداها اگر شنیده شوند، سرمایه‌ای برای هویت ملی و الگوسازی آینده خواهند شد. جنگ، چهره زن ایرانی را دوباره به جامعه بازمی‌گرداند؛ چهره‌ای صبور، کنشگر، اندیشمند و امیدآفرین.

مطالب مرتبط
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مطالب مرتبط

خوش آمدید!

به حساب خود در زیر وارد شوید

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای بازنشانی رمز عبور خود وارد کنید.

افزودن لیست پخش جدید