چه تفاوتهایی زن و مرد را به هم دور و نزدیک میکند؟
دوران آشنایی پیش از ازدواج یک فرصت بی نظیر و ارزشمند برای شناخت شباهت ها و تفاوت های میان دختر و پسر و تصمیمگیری آگاهانه برای اقدام به ازدواج است. از نظر شما تفاوت های مرد و زن تا چه اندازه ای میتواند در ازدواج قابل اغماض باشد؟ معیارهای سنجش شما چیست؟ برای تصمیم گیری بهتر به چه جنبه هایی در این زمینه توجه می کنید؟
تفاوت های میان دختر و پسر در ازدواج به قول معروف یک شمشیر دو لبه است؛ برخی تفاوت ها میتوانند فرصتهایی را برای تکامل و شکوفایی ازدواج فراهم کنند. از طرفی در صورت عدم مدیریت صحیح، تفاوت ها به منبعی از تنش و تعارض تبدیل خواهند شد. برای مثال برخی در قرار ملاقات هایشان برای ازدواج، با وجود اینکه برخی از تفاوت هایی را میان خود و طرف مقابل احساس می کنند؛ ولی در ابتدای امر ممکن است این تفاوت ها جذاب باشد و برای آن ها حس خوشایندی ایجاد کند؛ با این حال زمانی می رسد که این تفاوت ها کار دست شان می دهد.
تفاوت های میان زن و مرد گریزناپذیر است و فلسفه پیوند میان زن و مرد همین مواجهه با این تفاوت هاست. با این حال شاید برای خیلی از ما سوال باشد که تفاوت در چه جنبه هایی رشد و شکوفایی ازدواج را به دنبال دارد و در چه جنبه هایی آسیب زاست؟ همچنین برای مواجهه بهتر یا این موضوع چه مهارت هایی را باید در خودمان ارتقا دهیم؟ در این مقاله قصد داریم کمک کنیم تا به تشخیص درست تفاوت های سازنده در زن و مرد پی ببرید و بتوانید آنرا را از تفاوت های آسیب زا تفکیک کنید.
11 دقیقه
مهمترین پرسش هایی که در این مقاله به آن ها پاسخ میدهیم:
1-چرا زن و مرد مکمل یکدیگر هستند؟
2- مکمل بودن زن و مرد چه جنبه هایی دارد؟
3- چه تفاوت هایی شامل مکمل بودن زن و مرد نمی شود؟
چرا زن و مرد مکمل یکدیگر هستند؟
هر دختر و پسری به صورت فطری دارای توانمندی های ویژه ای است. در واقع دختر و پسر با برخی ویژگی های خاص به دنیا می آیند و جهان پیرامون خود را بدین گونه تجربه می کنند. از طرفی می توانیم ازدواج را همانند پازلی تصور کنیم که هریک از قطعات آن را تفاوت های مرد و زن تکمیل می کند. از این رو توانمندی های خدادادی که خود را در قالب برخی تفاوت ها میان زنان و مردان نشان می دهد، کارکردهای تکاملی و سازنده ای در ازدواج دارد و پازل رابطه مشترک را تکمیل می کند.
از نظر یافته های علمی تفاوت های بیولوژیکی میان مردان و زنان شامل تفاوت در سیستم هورمونی، ساختار مغز و ویژگی های جسمانی است. در این زمینه می توانید کتاب مغز مردانه و مغز زنانه از لوآن برایزنداین را مطالعه کنید. این تفاوت ها همان طور که گفتیم جز برنامه خلقت ما می باشد. بدین صورت می توانیم تفاوت های مرد و زن را در ازدواج به صورت مکمل درنظر بگیریم.
نکته بسیار مهمی که لازم است آن را درنظر بگیریم این تفاوت های بیولوژیکی، کارکردهای خود را در نحوه رفتارها، احساسات، نگرش ها نشان می دهند. از طرف دیگر نحوه تربیت و جامعه پذیری ما هم ویژگی های بیولوژیکی ما را تقویت می کند. از این رو تفاوت های زیستی و هورمونی به علاوه تاثیرات محیطی، در کارکردهای فردی و اجتماعی زن و مرد عملیاتی می شود. این تفاوت ها و ویژگی های خاص، همگی جنبه های مختلف پازل روابط زن و مرد را در زندگی مشترک تکمیل می کند. این تفاوت ها به خودی خود چنانچه به درستی فهمیده شود به رشد و پیشرفت رابطه کمک شایانی میکند. البته درنظر بگیرید که تفاوت هایی را می توانیم به صورت مکمل بودن زن و مرد لحاظ کنیم که دارای شرط و شروطی باشد که در ادامه به آن اشاره می کنیم.
مکمل بودن زن و مرد چه جنبه هایی دارد؟
تفاوتهای زن و مرد را عمدتا می توانیم در مولفه های بیولوژیکی و روانشناختی مشاهده نماییم. اشاره ما به تفاوت ها به معنای انکار وجود شباهت های دو طرف نیست. چنانچه به اهمیت این تفاوت ها به خوبی پی ببریم گام کلیدی را در بهبود کیفیت رابطه مان بر خواهیم داشت. برخی از تفاوت های زوجین که می توانیم آنها را مکمل یکدیگر حساب کنیم عبارت اند از:
1-تفاوت های بیولوژیکی: تفاوتهای بیولوژیکی میان زنان و مردان شامل جنبههای ژنتیکی، هورمونی، آناتومیکی، و کارکردهای مغزی میباشد که هر یک از آنها به نوعی بر رفتار، سلامت و تعاملات اجتماعی زن و مرد تاثیرگذار است. فعالیتهای برخی هورمون ها در زنان باعث می شود که احساسات عمیقتری را تجربه نمایند. از طرفی مردان معمولا به دلیل سطح بالاتر تستوسترون، رفتارهای عمل گرایانه بیشتری دارند. ویژگی های خاص بیولوژیکی زوجین در موقعیت های مختلف در زندگی زناشویی به کمک آنها می آید.
مادران به دلیل تواناییهای عاطفی خود میتوانند در تربیت فرزندان نقش کلیدی داشته باشند. برای مثال آنها معمولاً بهتر میتوانند احساسات فرزندان را درک کنند و به آنها همدلی و آرامش دهند از سوی دیگر پدران میتوانند به آموزش مهارتهای عملی و استقلال فرزندان کمک کنند.
2-تفاوت های شناختی و ذهنی: تفاوتهای شناختی و ذهنی میان زنان و مردان شامل جنبههایی مانند توانمندی های شناختی و سبکهای یادگیری است. برای مثال زنان در توجه به جزئیات دقیقتر عمل میکنند، در حالی که مردان تمایل دارند تصویر کلی یک موقعیت را در نظر بگیرند. تفاوت های شناختی کارکرد سازنده ای در زندگی مشترک دارد. زن و مرد با ترکیب این دو شیوه میتوانند در حل مسائل خانوادگی اقدامات سازنده ای انجام دهند.
برای مثال اگر زوجین می خواهند برای مسافرت تصمیم بگیرند زن ممکن است جزئیات مسافرت را بررسی کند، مانند مقایسه انواع قیمتها، نوع و مدل غذا، بررسی لوازم مورد نیاز برای، سفر برنامهریزی فعالیتهای روزانه مانند بازدید از جاذبههای گردشگری. در عین حال، مرد میتواند کلیت برنامه سفر را مدیریت کند، از جمله تعیین تاریخهای سفر، انتخاب مسیر مناسب برای رفت و برگشت و تصمیمگیری درباره بودجه کلی سفر.
3-تفاوت های رفتاری و ارتباطی: تفاوتهای رفتاری و ارتباطی میان زنان و مردان شامل جنبههایی مانند سبکهای ارتباطی، رفتارهای اجتماعی، تجربه هیجانات است. برای مثال زنان معمولا در ابراز احساسات و ارتباط کلامی مهارت بیشتری دارند. در عوض اغلب مردان در ارتباطات غیرکلامی و عملی قویتر عمل می کنند. همچنین زنان توانایی بیشتری در انجام چندکار به صورت همزمان دارند، در حالی که مردان در تمرکز بر یک وظیفه خاص بهتر عمل میکنند.
برای مثال وقتی زوجین با مشکل مالی مواجه میشوند، زن ممکن است تمایل داشته باشد درباره احساسات و نگرانیهایش گفت و گو کند؛ در حالی که مرد ممکن است بر یافتن راهحلهای عملی تمرکز میکند. ترکیب این دو ذهنیت میتواند به ایجاد محیط امن و حمایتکننده کمک کرده و تصمیمگیریهای بهتری را به همراه داشته باشد و بهره مندی از نقاط قوت یکدیگر را تقویت کند.
چه تفاوت هایی شامل مکمل بودن زن و مرد نمی شود؟
در قسمت قبل گفتیم که برخی از تفاوت های مرد و زن، حکم مکمل بودن دو طرف را دارد. با این حال برخی ممکن است از تفاوت های دو طرف را به اشتباه جز مکمل بودن آنها لحاظ کنند. در این قسمت می خواهیم به این موضوع بپردازیم که کدام تفاوت ها میان زن و مرد، آسیب هایی را به دنبال دارد؟ به بیان ساده تر کدام تفاوت های مرد و زن را نمی توانیم به صورت مکمل بودن آنها لحاظ کنیم؟
1- تفاوت در ارزشها و اهداف زندگی: اختلاف در دیدگاههای اساسی نسبت به موضوعات مهم زندگی میتواند تنشهای جدی ایجاد کند. به عنوان مثال، اگر دختر و پسر در موضوعات اساسی مانند ارزشهای فرهنگی، اخلاقی و اعتقادی نگاه متفاوتی داشته باشند، این تفاوت مخرب خواهد بود.
برای مثال اگر یکی از طرفین به اصول اخلاقی مانند ادب و احترام اهمیت دهد و طرف دیگر از این اصول صرفنظر کند، این تضاد مشکلات جدی را در رابطه به دنبال دارد. همچنین، اگر فردی، مذهبی و مقید باشد و طرف مقابلش اعتقادات متفاوتی داشته باشد، این اختلاف تنشهای جدی ایجاد خواهد کرد ولو اینکه در ابتدای آشنایی صمیمیت و شیفتگی شدیدی نسبت به هم داشته باشند.
2-تفاوت های روانشناختی شدید: طبیعی است که هر کسی دارای شخصیت منحصر به فردی است و نقاط قوت و ضعف خاص خود را دارد. با این حال در صورتی که تفاوت های شخصیتی میان طرفین بیش از اندازه باشد، دو طرف وقتی وارد یک سقف می شوند تنش هایی را تجربه خواهند کرد. با کمک آزمون های استاندارد روانشناختی که پیش از ازدواج مناسب توصیه می شود، می توان شناخت نسبی از ابعاد مختلف شخصیت خود بدست آورد. البته لازم است فرد متخصص آن را تفسیر کند.
برای مثال در یک زوج که یکی درونگرا و دیگری برونگراست، طرف برونگرا به شرکت در فعالیتهای اجتماعی علاقه دارد و از تعامل با دیگران لذت میبرد. در مقابل طرف درونگرا ترجیح میدهد از جمعهای شلوغ دوری کند. این اختلاف میتواند باعث ناراحتی فرد برونگرا از عدم تمایل همسرش به شرکت در فعالیتهای اجتماعی شود و منجر به بروز تنشها و مجادله مکرر گردد.
3- تفاوت در سطح بلوغ عاطفی و اجتماعی: بلوغ عاطفی و اجتماعی دو عنصر حیاتی در ازدواج هستند که بر رفتار و تعاملات طرفین تأثیر میگذارند. هنگامی که یکی از زوجین در این زمینهها به اندازه کافی رشد نکرده باشد، در شرایط بحرانی یا هنگام بروز اختلافات، ممکن است نتواند به طور منطقی و بالغانه رفتار کند. از طرفی بار زحمت عدم پختگی یکی از طرفین نمی تواند به راحتی بر گردن طرف دیگر بیفتد و مثلا او نقش پدر یا مادر را عهده دار شود. در این شرایط واکنشهای غیرمنطقی تجربه خواهد شد. پس وقتی مکمل بودن در شرایطی که یکی از طرفین بلوغ عاطفی دارد و طرف دیگر فاقد آن است، معنایی ندارد.
برای مثال، فردی که نمیتواند خشم خود را مدیریت کند یا به طور مداوم از مسئولیتهایش فرار میکند، در ایفای نقش والد ناتوان خواهد بود. این ناتوانی نه تنها بر کیفیت رابطه تأثیر منفی میگذارد، بلکه میتواند به بروز مشکلات جدی در زندگی خانوادگی منجر شود.
4-عدم همخوانی در اهداف زندگی: عدم همخوانی در اهداف زندگی مثل محل سکونت، نوع شغل، سبک تربیت فرزند، نقش های زندگی و.. میتواند به چالشی جدی در روابط عاطفی تبدیل شود. زمانی که دو نفر در مورد مسائل مهم زندگی تفاوت نظر داشته باشند، چنانچه این اختلافات به درستی مدیریت نشود و مذاکرات و گفتوگوها نتوانند به توافقی مشترک برسند، این ناهمخوانیها میتوانند مسیر رابطه را به دو جهت متفاوت سوق دهند. در این شرایط احساس نارضایتی یا ازخودگذشتگی بیش از حد در یکی از طرفین ایجاد خواهد شد.
فرض کنید یک زوج در آستانه تصمیمگیری درباره آینده خود هستند. یکی از آنها به شدت به پیشرفت شغلیاش اهمیت میدهد و میخواهد در یک شهر بزرگ با فرصتهای شغلی بیشتر زندگی کند تا بتواند در حرفهاش موفقتر شود. او به دنبال ارتقاء شغلی و کسب درآمد بالاتر است. با این حال طرف مقابل او به زندگی آرام و سادهتری در یک شهر کوچک علاقه دارد و میخواهد در محیطی نزدیک به خانوادهاش زندگی کند، مکانی که بتواند وقت بیشتری را با عزیزانش سپری کند.
همچنین تفاوت بیش از اندازه در در مدیریت تعارض (یکی پرخاشگر و دیگری منفعل)، وابستگی یا استقلال بیش از اندازه طرفین از خانواده، تفاوت در مزاج (یکی گرم و دیگری سرد)، تفاوت زیاد در مدیریت مالی (یکی خیلی اهل پس انداز و صرفه جویی و دیگری ولخرج) و تفاوت در سبک های ارتباطی (نظم و انضباط در برابر بی خیالی) ازجمله تفاوت های تنش زا در ازدواج است که صفت مکمل بودن برای آنها معنایی ندارد. خیلی از این مسائل با کسب مهارت، قابل یادگیری هست و برخی از مسائل دیگر ذاتی است مثل مزاج فرد.
جمع بندی
شناخت تفاوتهای مختلف میان دختر و پسر و مدیریت آگاهانه آنها میتواند رابطه را از بسیاری از تعارضها مصون نگه دارد. تفاوتهای میان زن و مرد چنانچه به درستی درک و مدیریت شوند، میتواند به تکامل رابطه کمک شایانی کند. این تفاوتها زمانی مکمل هستند که زن و مرد به شخصیت و نیازهای یکدیگر احترام بگذارند و از مهارتهایشان برای حمایت از همدیگر استفاده کنند. در مقابل، عدم پذیرش این تفاوتها یا سوءمدیریت آنها میتواند منجر به تنش و آسیبهای طولانیمدت شود